جدول جو
جدول جو

معنی گشاده نبشتن - جستجوی لغت در جدول جو

گشاده نبشتن(یَ / یِ کَ دَ)
مفصل نوشتن. مقابل مجمل نوشتن: خواجۀ فاضل به زمان ما معتمدی را فرستاد و در این معانی گشاده تر نبشته. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 335)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یَ / یِ خُ کَ دَ)
منکشف شدن. آشکار شدن: باز مرغی دیدم که اندرآمد به حجرۀ من منقار او از زمرد و پرهای او از یاقوت سرخ چون فرودآمد جهان مرا گشاده گشت از شرق تا غرب بدیدم. (تاریخ سیستان) ، باز شدن. مفتوح گشتن: بمیامن آن درهای روزی بر من گشاده گشت. (کلیله و دمنه) ، ارسال شدن. فرستاده شدن: و مالها ز بست وز حد کابل گشاده گشت بر لیث علی. (تاریخ سیستان)
لغت نامه دهخدا
باز شدن مقابل بسته شدن، رهاگشتن آزاد شدن، ظاهرشدن آشکار شدن، حل شدن آسان گشتن، مسخر شدن بتصرف در آوردن، زایل شدن بر طرف گردیدن، سرباز کردن (دمل جراحت)
فرهنگ لغت هوشیار